تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

دوست نیست

دوستی نماند
برای لبهایم
برای شعرهایم
تا شعری داشته باشم
یا ردای سیاه را بر پیکره ی بت ام
تا سوگش را بپرستم
که خدا شر مسار از دستانش
به گناهی ناخواسته روح دمیده بود
با ریایی که ریاحین باغش هم سرخ شده بودند
حالا اهالی اهل راستی
همانان که دو بال بر شانه هاشان
تو را گرسنه کرده
تو که رگ هایت مرگ را تشییع می کنند
نشان پرواز را گم کرده اند
تندیس خدایشان را
صلیب شان را
مهر شان را
قلب شان را که خون نفس می زد
به لب های رنگ پریده
از زندان چشم هایت
پرنده ی آزادی
خاکسترش را باد شرق برد
زین باد
پای ما خالی
تن فقط تنها مانده در گور
پا بی رد پا که دنباله اش ستاره ی چشم هایت
جایی برای فرود داشته باشد
جایی که چهار ستون تن ات خانه می شود
تا دوست در بزند
دوست که از خاطر برد خیالش را
دوستیش را
نماند دوست
دوست نیست

میخواهم سفر کنم از این دنیا

دیشب
در خواب دیدم
که مهیای رفتنم.
مقصد ابدیت بود.
اگر ابدیتی باشد.

و من
نشسته بر سریر مرگ
نه هراسم بود.
و نه
شوقی برای رفتن.
اما
زمان ، زمان رفتن بود.
و این را
به درستی میدانستم.

یکی آنطرف تر
به نجوا نشسته بود .
پاک شد زمین
از نجاستش امروز
آمین .......شکر.

اما
آنسو تر,
دیگری
وقیحانه فریاد کرد.
صد افسوس .
باید بر زمین میریختم
خونش را....
تا آموزه گردد.
دیگر روندگان را
بر این طریق.

و من خاموش
می رفتم
نشسته بر سریر مرگ .
نه شوقی برای ماندن .
نه هراسی از رفتن .
حتی نبود ...میلی در سر
برای نگاهی دوباره
بر آنچه ...
گذشته بود و
رفته بود .

من وصله ناجور بودم
این دنیا را .
جهانی که هرگز
باور نکردمش
آنی
هرگز.

از خواب برخاستم .
به نسیمی سرد.
که نشست ،
از پنجره باز اتاق
بر صورتم
و فهمیدم
که خواب دیده ام
در خواب .

اما هنوز
مهیای رفتنم
حوصله ماندنم نیست
شاید رقتم
امروز..........
یا فردا..........
تا ببینیم ..........

چرا....

چی می شد اون روز واسه همیشه میموند
چی میشد لحظه های خوب واسه همیشه میموند
چی میشد همه می تونستن خوب باشن
کاش همه با هم برای هم بودیم
همه یه چیزی رو دوس دارن
کاش اول هم دیگه رو دوس می داشتیم بعد ...
کاش می شد تصویرم روی کاغذ آورد
کاش دوس داشتن یه کلامی دیگه بود
کاش می شد حس دوس داشتن و کشید نوشت
کاش می شد همیشه باهم باشیم از ته دل
کاش لیاقت چیزی رو که داریم میداشتیم
کاش یادمون نره همه مثل همیم
کاش بفهمیم کسی خوبه که می خواد خوب باشه
کاش راهی رو بریم که باید بریم کاش حس هایی قشنگ مون گمراه نشن
کاش اشتباه نکنیم
کاش همو ناراحت نکنیم
کاش قدر همون بدونیم
کاش به فکر هم باشیم
کاش از هم نا امید نشیم
کاش دل هایی همو از دست ندیم
خیلی ها از پیش ما رفتن
مهم نیست
کاش از دلِ ما نرن
کاش همیشه بمونن
کاش همیشه پیش هم باشیم
همه تنهاییم همه دنبال یه چیزی می گردیم
ولی هر جا میریم اونو پیدا نمیکنه
هیچ جا ما رو راضی نمیکنه
ما دنبال همیم
دلامون میخوان با هم باشن
اما نمی زاریم نمی فهمیم
می زاریم یه پرده یه نازک فاصله ها بین ما بندازه
من همونم تو همونی ما همونیم
همه مون همیشه همینیم که هستیم
من این نیستم من اینی که میبینی نیستم من همونیم که
حسش می کنی
من همینم همیشه همینم همیشه همینم
هر جا باشم هر شکلی باشم هر اسمی که داشته باشم
تو چطور
من این نوشته هم من این احساسم
دوس دارم خودمو ببینم حسمو حسمو
خدا...........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه هستن همه ما همه اینجایم
چرا نمیبینی چرا کورم
چرا...........
من همه جا هستم چرا نمی فهمم
چرا...........
چرا دور خودم پیله پیچیدم
چرا تو خودم گم شدم
چرا...........
چرا هر کی رفت دیگه ندیدمش
نفهمیدمش چرا دلمون شکستن چرا فکر کردن دیگه
نمی تونم با هم باشن
شایدم با هم بودن من نفهمیدم
چرا نفهمیدم
شایدم فهمیدم
چرا نمی تونیم به هم تکیه کنیم
چرا نمی تونیم با هم پرواز کنیم
چرا نمی فهمیم چه کار می کنیم
چرا نمیدونیم چی می خوایم
چرا اشتباه می کنیم
چرا اشتباه می کنیم
چرا اشتباه می کنیم
چرا دلای همو می شکونیم
چرا اشتباه می کنیم
چرا.......؟؟؟؟؟؟؟؟؟