تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

می خواهم بخوابم!

تنها ،
در اندیشه تو
و تنها در اندیشه تو!
پر از احساس ، خالی از واژه.
خسته ام ،
دوست دارم بخوابم.
بخوابم و در خواب باز بشنوم
که می گویی دوست داشتن گناه است.
نه!
نمی خواهم بشنوم ،
نمی خواهم ببینم ،
فقط ، می خواهم بخوابم.
اما بدان هرگاه که از خواب بر خواستم ،
سراغت را از امواج دریا ها ،
و مروارید های کرانه ها خواهم گرفت.
با اشک هایم رود ها را لبریز خواهم کرد
و سرانجام ،
وارد کاخت خواهم شد ،
از پرچین باغت خواهم گذشت و گره گیسوانت را خواهم گشود.
خسته ام.
باید بخوابم .

تنها

به رفتنم ام آب نپاش
که آتش عشق من
خاکستر ندارد
تا باد ببرد به هر کجا
که دل تو می خواهد
درحراج قلب من
که قلب تو هم بود
فراریت دادم
خودم را فدایت کردم
دیگر
نمی چینم گل ها را
برای تو
که هوس بهشت کنی
و دل ات تنگ شود
برای رقص و دف
که دایره اش من بودم و صدایش تو
من هم می روم
اما نه جایی که تو رفتی
تو به اختیار رفتی
من به حکم
که حاکم ثبت کند تاریخ یخی اش را
بر پیشانی داغ من
بر روی پیشانیم نوشتن
که من تنهایم
تنها
تنها

مثل باران

ای کاش نمی گفتم :
دوستت دارم .
ای کاش
این فریاد
در سینه ام خاموش می شد .
آنگاه تو
همیشه در کنارم بودی
مثل باران
حالا که نیستی
باران هست
اماگونه های من
همیشه خیس است
و آسمان سینه من
همیشه ابری است.
تو رفتی
او هم می رود
همه می روند
من می مانم
تنها...
تنهای تنهای تنها
اما نه
خدا هست
من می مانم و خدا .