دوست یا دشمن |
"Friend Or Foe" |
آیا خیلی دیر شده؟ | Is it too late |
چیزی قابل بازگشت نیست | Nothing to salvage |
تو به جای دیگری نگاه می کنی | You look away |
وتمامی عیب ها را مشخص می کنی | Clear all the damage |
این به این معناست | The meaning to |
که همه حرف های عشقانه مان | All words of love |
از بین رفته است | Has disappeared |
ما عاشق دیگری شده ایم | We used to love one another |
آنچه تا کنون به هم می گفتیم | Give to each other |
دروغ های پوشانده بود | Lie under covers so, |
حال ، تو دوست هستی یا دشمنم؟ | Are you friend or foe |
عاشق دیگری هستیم | Love one another |
و برای هم زندگی می کنیم | Live for each other |
پس ، تو دوست هستی یا دشمنم؟ | So, are you friend or foe |
چون از قبل می دانستم | Cause I used to know |
که عهدهایمان | The promises |
هیچ رزشی ندارد | Hollow concessions |
و آنگونه که خود را معصوم و بی گناه جلوه می دادیم | And innocent show of affection |
دستانت را لمس می کنم | I touch your hand |
به عنوان یک نشانه ازآنچه فهمیده ام | A hologram |
آیا هنوز آنجایی؟ | Are you still there |
ما عاشق دیگری شده ایم | We used to love one another |
آنچه تا کنون به هم می گفتیم | Give to each other |
دروغ های پوشانده بود | Lie under covers so, |
حال ، تو دوست هستی یا دشمنم؟ | Are you friend or foe |
مرا دوست دارد یا نه | "Loves Me Not" |
من زندگیمان را آشفته کرده ام | I complicated our lives |
از زمانی که به عشق او گرفتار شدم | By falling in love with him |
من زندگیمان را آشفته کرده ام | I complicated our lives |
حال تنها دوست خود را از دست می دهم | Now I'm losing my only friend |
نمی دانم چرا ، باید سعی می کردم | I don't know why, I had to try |
در گوشه دیگری زندگی می کنم | Living my life on the other side |
حال بسیار سردرگمم | Now I'm so confused |
نمی دانم چه کنم | I don't know what to do |
او (پسر) دوستم دارد ، او دوستم ندارد | He loves me, He loves me not |
او (دختر) دوستم دارد ، او دوستم ندارد | She loves me, She loves me not |
شروع به آلوده کردن راه ها کردم | I started blurring the lines |
زیرا به آنها اهمیتی نمی دادم | Because I didn't care |
شروع به قطع کردن راه ها کردم | I started crossing the line |
زیرا تو هرگز آنجا نبودی | Cause you were never there |
جایی برای بازگشت ندارم | No where to turn, |
کسی را برای کمک ندارم | No one to help, |
گویا حتی خودم را هم نمی شناسم | It's almost like I don't even know myself |
حال باید انتخاب کنم | Now I have to choose |
نمی دانم چه کنم | I don't know what to do |
او (پسر) دوستم دارد ، او دوستم ندارد | He loves me, He loves me not |
او (دختر) دوستم دارد ، او دوستم ندارد... | She loves me, She loves me not |
مادر ، پدر ! مرا فراموش کنید !
دور از نظر ، بدور از خیال
خارج از زمان ، برای تصمیم.
آیا می توانیم بگریزیم ؟ می توانم پنهان شوم ؟
فقط برای آسودن زندگیم!
می توانیم پرواز کنیم ؟ آیا می مانیم ؟
ما می توانیم تنها ببازیم ، ما می توانیم شکست بخوریم.
و تنها این چند دقیقه بیشتر طول می کشد ...
برای ساختن تخته ی حروف ( تخته ای برای یادگیری در مدارس اروپایی ) و یا اشتباهات !
30 دقیقه به سوسوی شب مانده
30 دقیقه به تغییر زندگیمان مانده
30 دقیقه به عملی کردن فکرم مانده
30 دقیقه مانده به آخرین تصمیمم
30 دقیقه مانده به نجوای نام ِ تو
30 دقیقه مانده به پوشاندن ِ اشتباهم
30 دقیقه ی خوشبختی ، 30 دروغ !
30 دقیقه به آخرین تصمیم مانده!
چرخ و فلکهایی در آسمان ،
آنچه ما با چشمهایمان شکل می دهیم .
زیر سایه ، نیمرخهای تاریکی شکل می گیرند!
باران ِ گریان شکل می گیرد ...
می توانیم پرواز کنیم ؟ آیا خواهم ماند ؟
ما تنها می توانیم ببازیم ، ما می توانیم شکست بخوریم!
همان راه ، تنها اختیاراتم عوض می شوند.
شانسهای شکست !
ترن از خط خارج میشود!
30 دقیقه به سوسوی شب مانده
30 دقیقه به تمامی زندگی ما مانده
30 دقیقه به عملی کردن فکرم مانده
30 دقیقه مانده به آخرین تصمیمم
30 دقیقه مانده به نجوای نام ِ تو
30 دقیقه مانده به اینکه اشتباهش را به خودش نشان دهم
30 دقیقه ی خوشبختی ، و 30 دروغ !
30 دقیقه به آخرین تصمیم مانده !
***