تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین!

باد و بارون همنشینم
زخم تنهائی به سینـم
وقت هر غروب دلگیر
غم پناه آخرینم
من جدا از همه دنیام
دست بی کسی به دستام
توی ساحل امیدام چشم به راه عشــق نشستم.
چشم براه یه مسافر که رو خاکم پا بزاره
منو با قلب شکسته نره تنها جا بزاره
هر کـــی اومــد یه دو روزی خستگی هاشـو به در کرد
ساک سبز خاطرات رو بست و آهنگ سفر کرد

من و تنهایی و شب...

شب آمد، غصه هم با او، ولی من باز تنهایم
تو رفتی، خنده هم رفته، گل خوشخند زیبایم
جوابم را ندادی تا بدانم دوستم داری
بدون تو همه در بند افسوس و دریغایم
دلم را با خودت بردی، ولی هرگز ندانستی
که من بی بودن تو، بی سر و بی دست و بی پایم
سحر گاه وداع تو، دعا کردم که برگردی
شب آمد، غصه هم با او، ولی من باز تنهایم

عاشقانه ۶

 در کوچه باغ روحت خزیده ام
 کویر بیدار است
در بیشه ی سبز خزان تپیده ام
حافظه در خاک است
 در همکلاسی شب و مهتاب چکیده ام
 ماه در قفس است
 در انس لطیف خرد و مستی جا می دویده ام
شراب در بند است