تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

مرا ببخش !

برگرد
مرا به نام واقعیم صدا بزن
در گوش ساکت کوچه ها
ترانه شو
خشک شد به در نگاه خیره من
برگرد
خماری چشمهای مرا پلک بزن
گفتی که درد من
تنهایی است و بس
آری بیا
بیا
سردی دستهای مرا جار بزن
من بی کسم !
مدام مست میکنم
می خند م به دروغ آیه ها
تف میکنم به صورت مرگ !
تو که خوب میدانی !
به خاطر تو لبخند می زنم
در اوج یاس جاده ها
در بلندترین نقطه پایان خودم !
هفت طبقه بالاتر از زمین !
برگرد به شیوه یک ژاله
باز شو بگو :
بلند شو ٬ گریه نکن
هنوز در چشم من عزیز مانده ایی .


عرفان آقایی

می نویسم...

می نویسم ز نقاط بحرانی
از همان جا که شروع شود هر عشق پنهانی
می نویسم ز زجر دانستن
من ندانستم که دانستم؟؟؟
می نویسم ز عدل دادارت
خنده دارد جهان آثارش
می نویسم ز میل آزادی
گریه دارد حضور بیمارش
می نویسم ز دیواری
که هیچ ندارد جز شعاری
می نویسم ولی چه سود آید
که نه کاغذ نه قلم دارم

When I think of you...


 

When I think of you...

Even the dried flowers become....

....more fragrant ??

Even the wild storm become.....

.....tiny pat on me??

When I dream of you...........

The sharpen stones on my ways...

.....become shining sands..

The broken pieces of my mind...

.....become glittering stars....

The tiny hut of mine become......

......glazing shrines...

When I touch you......

The shining dimples in your cheek

.....become golden clues...

The greedy rosy lips become

......shivering peg of wines...

And I can't!!!, I can't tell you more

...... and more, I want to keep....

Those very close to my mind.....