تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

( تمام آنچه او* گفت ) all the things she said - آهنگ تاتو

تمام آنچه او گفت ،
تمام آنچه او گفت ،
می دود در میان سرم
تمامی آنچه او گفت
تمامی آنچه او گفت
در میان سرم می دود!
این کافی نیست!
من در درون کثافت ِ مهمی هستم! { کثافت : جامعه } ، احساس می کنم کاملا گم شده ام.
اگر درخواست کمک می کنم تنها به این خاطر است که
بودن ِ با تو چشمهایم را باز کرده است !
آیا می توانم آن را همیشه باور داشته باشم مانند یک غافلگیری کامل؟! { مثل همان اول ؟! }

از خود متعجبانه می پرسم چه شده؟
چشمهایم را بسته نگاه می دارم اما نمی توانم مانع از رفتن تو بشوم
می خواهم به آنجایی پرواز کنم که تنها من باشم و تو
و نه هیچکس دیگر ... پس ما می توانیم آزاد باشیم
و نه هیچکس دیگر ... پس ما می توانیم رها باشیم
تمام آنچه او گفت ،
تمام آنچه او گفت ،
می دود در میان سرم
تمامی آنچه او گفت
تمامی آنچه او گفت
در میان سرم می دود!
این کافی نیست!

تمامی آنچه او گفت
تمامی آنچه او گفت.

و من تماما قاطی کرده ام { گیج شده ام } ، حس می کنم به گوشه ای افتاده ام و بهم حمله ای شده !
آنها می گویند این خبط خودم است اما من او را می خواهم !
می خواهم با او پرواز کنم به جایی که خورشید و باران
بر فراز صورتم بیایند ، و مرا از تمامی شرمها پاک کنند.
وقتی آنها خیره ایستادند و نگاهم کردند ، برایم نگران نشو
زیرا من حس می کنم احساسات او را نسبت به خودم.
من می توانم سعی کنم به وانمود کردن ، می توانم سعی کنم فراموش کنم
اما مرا بسوی دیوانگی می کشاند ، می رود بیرون از سرم !

تمام آنچه او گفت ،
تمام آنچه او گفت ،
می دود در میان سرم
تمامی آنچه او گفت
تمامی آنچه او گفت
در میان سرم می دود!
این کافی نیست!
این کافی نیست!

مامان ! مرا بنگر
و بگو چه می بینی!
بله ، درست است ! من ذهنم را گم کرده ام!!

بابا ! مرا نگاه کن
آیا من هرگز آزاد خواهم شد ؟
آیا هرگز می توانم از خط { قید و بندهای اجتماعی } بگذرم؟


تمام آنچه او گفت ،
تمام آنچه او گفت ،
می دود در میان سرم
تمامی آنچه او گفت
تمامی آنچه او گفت
در میان سرم می دود!
این کافی نیست!
این کافی نیست!

تمامی آنچه او گفت ، تمامی آنچه او گفت .

Step up( فیلم خارجی)

اون گفت سلام – اسمم اینه

میشه اسمت رو بهم بگی؟

به نظر میاد که هدفمون یکی باشه.

همه چیز مهیا است.

من از سمت چپ شروع کردم

و من باید ببرمش سمت راست

اون نمی تونست نفس بکشه

اما تمام شب رو می رقصه

تو سعی می کنی

اما نمی تونی با احساس درونت بجنگی

میدونی

و من این رو تو چشمات میبینم

تو من رو میخوای

مهربان مثل مادر

تو غیر قابل پیش بینی هستی

تا زمانی که من رو نگاه میکنی

اوه

او بخودی که من رو نگاه میکنی

تو رو حس میکنم

نمی تونم کاری کنم

فقط خونسردم

نمیتونم ضربان قلبم رو حس کنم

وقتی این کار میکنی

نزار کسی مانعت بشه

حرکت کن

صدا را طنین انداز کن

حالا بالا بپر

من میگم سیارا رو مورج رادیو شماست

همه تغیی کردن

مثل سس تند شدند

مواظب باش ممکنه بسوزی

میتونی کارهات رو راحت انجام بدی

این تنها کاری که میتونی بکنی

تو سعیت رو بکن

اما نمیتونی احساسات درونتت انکا کنی

برای اینکه من از تو چشمات میبینم

تو من رو میخوای

درست مثل یه مادر

تو غیر قابل پیش بینی هستی

تا زمانی که من رو نگاه میکنی

من تو رو احساس میکنم

من نمیتونم کاری کنم

فقط خونسردم

من تو رو تو ضربان قلبم تو رو حس میکنم

وقتی که این کار و با من میکنی

نزار چیزی مانهعت بشه

حرکت کن صدا بزن

حالا بپر بلند شو

من تکون دادنت رو دوست دارم

برای همیشه با من برقص

میتونم باهم خوش بگذورنیم

دنبالم بیا

تا قلبمون باهم بتپه

من و تو یک به یک

باهم یکی بشیم

تو الان نمیتونی بری

باید از انجا بریم.

اوه اوه ...

من خودم رو شناختم.

مثل به بچه لطیف

زاده شده تو بارون

من فصلها رو حدس میزنم

تا عوض شن

بعضی وقتا تو زندگی

از چیری که پیش میاد فرار نکن

من خودم رو

از طریق تو شناختم

خورشید گرم

تمام بدن من رو گرم کرد.

و تو رو به یادم آورد.

من با تو خودم رو شناختم.

اوه اوه اوه