خوابی به شیرینی عسل ، به شیرینی رؤیا
به زیبایی یک باغ پر از گل ، به وسعت آسمان
به عظمت دریاها ، به استقامت کوه ها
به زیبایی آبشار ، به سرسبزی جنگل
به رنگارنگی پاییز ، به سفیدی برف
به تازگی بهار ، به سرخی غروب خورشید
به زیبایی طلوع ، سرشار از عشق
مهتابی زیبا ، شبی پر از ستاره
ستاره هایی مثل جواهر ، روی مخمل سیاه
هر کدام عاشق ، عاشق معشوق
روانه ی آسمان به سوی کهکشان
با نور به سوی معشوق می روند ، با زمزمه ی نوای عشق
به سوی اوی یکتا ، فرغ از هر غم و اندوه
فارغ از زشتی ، فارغ از پلیدی
فارغ از ستم ، آسوده و سبکبال
مثل پرنده
به یگانه ی عالم هستیمی پیوندند
(سهیلا انوری)
غریبم و غریبانه زندگی می کنم
همه دوست و همراه
اما غافل که خنجر از پشت زنند
غریبم ، غریبم
نگاهشان فریبنده
سخنانشان نیشدار
در پشت نگاهشان یک دنیا کینه و دشمنی
اما ظاهری فریبنده
غریبم ، غریبم
در این دنیا غریبم
سخنم را نمی خوانند
عشق و محبت صادقانه ام را به حساب حماقت می گذارند
انگار که دشمن ندین ساله هستم
غریبم ، غریبم
و غم غریبانه ام را با خود به گور خواهم برد
غریبن ، غریبم
(سهیلا انوری)