برای از تو نوشتن انگاری دیر شده باز
چشات ازدیدن چشمام انگاری سیر شده باز
رفتی من و گذاشتی توی بغض انتظار
کاش بدونی لحظه ها چقدر نفس گیر شده باز
برای از من نوشتن انگاری خسته شدی
میگی من قفس شدم تو مرغ پر بسته شدی
رفتی من و گذاشتی تو یه دنیای سیاه
قفسم هنوز ولی پرنده رسته شدی
برای از عشق نوشتن انگاری دنیای ما جا نداره
عاشقی یه حرف گنگیه که فردا نداره
میرن و تنهات میزارن تو یه دنیای شلوغ
اونا که میگفتن عاشقن میرن این دیگه اما نداره
سلام بشما دوست عزيز
طراحی زيبا در کنار جملات زيبا جلوه خواصی به وب شماداده که جای تحصین دارد
با آرزوی موفقیت روز افزون