مادر ، پدر ! مرا فراموش کنید !
دور از نظر ، بدور از خیال خارج از زمان ، برای تصمیم.
آیا می توانیم بگریزیم ؟ می توانم پنهان شوم ؟ فقط برای آسودن زندگیم!
می توانیم پرواز کنیم ؟ آیا می مانیم ؟ ما می توانیم تنها ببازیم ، ما می توانیم شکست بخوریم. و تنها این چند دقیقه بیشتر طول می کشد ... برای ساختن تخته ی حروف ( تخته ای برای یادگیری در مدارس اروپایی ) و یا اشتباهات !
30 دقیقه به سوسوی شب مانده 30 دقیقه به تغییر زندگیمان مانده 30 دقیقه به عملی کردن فکرم مانده 30 دقیقه مانده به آخرین تصمیمم 30 دقیقه مانده به نجوای نام ِ تو 30 دقیقه مانده به پوشاندن ِ اشتباهم 30 دقیقه ی خوشبختی ، 30 دروغ ! 30 دقیقه به آخرین تصمیم مانده!
چرخ و فلکهایی در آسمان ، آنچه ما با چشمهایمان شکل می دهیم . زیر سایه ، نیمرخهای تاریکی شکل می گیرند! باران ِ گریان شکل می گیرد ...
می توانیم پرواز کنیم ؟ آیا خواهم ماند ؟ ما تنها می توانیم ببازیم ، ما می توانیم شکست بخوریم! همان راه ، تنها اختیاراتم عوض می شوند. شانسهای شکست ! ترن از خط خارج میشود!
30 دقیقه به سوسوی شب مانده 30 دقیقه به تمامی زندگی ما مانده 30 دقیقه به عملی کردن فکرم مانده 30 دقیقه مانده به آخرین تصمیمم 30 دقیقه مانده به نجوای نام ِ تو 30 دقیقه مانده به اینکه اشتباهش را به خودش نشان دهم 30 دقیقه ی خوشبختی ، و 30 دروغ ! 30 دقیقه به آخرین تصمیم مانده !
*** |