فریاد

می خوام که فریاد بزنم
تو صورتت داد بزنم
دلم ولی تاب نداره
غم روی اخم هات بشینه
چطور باید ببخشمت
سادگی هام تموم شده
دل یه رنگ ُ صادقم
به پای تو حروم شده
خواستم که فریاد بزنم
بگم که دیوونه ت منم
توی چشات زُل بزنم
بگم که عاشقت منم
ولی نخواستی بدونی
دیوونگی چه رنگیه
توی چشات زُل زدنُ
شاعر شدن چه جوریه
نمیتونم ببخشمت ،
اینُ دیگه ازم نخوا
نشد فراموش بکنم ،
بدی هاتُ ای بی وفا
عمرُ جوونیمُ دادم ،
بیشتر از این دیگه نخوا
می خوام که فریاد بزنم
تو صورتت داد بزنم
بگم ازت بدم میاد
دلم ولی نمی تونه
غم روی غم هات بذاره
می خوام که فریاد بزنم
تو کوچه ها جار بزنم
عشقت ُ با خودت ببر
دیوونگی هاتم ببر
برو اگه دلت شکست ،
عیبی نداره ،
به درک

«اسم نداره»