می نویسم...
می نویسم ز نقاط بحرانی
از همان جا که شروع شود هر عشق پنهانی
می نویسم ز زجر دانستن
من ندانستم که دانستم؟؟؟
می نویسم ز عدل دادارت
خنده دارد جهان آثارش
می نویسم ز میل آزادی
گریه دارد حضور بیمارش
می نویسم ز دیواری
که هیچ ندارد جز شعاری
می نویسم ولی چه سود آید
که نه کاغذ نه قلم دارم