تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

تنهاترین ها ۱۱

شعر و متن

دیوانگی

چند روزی است که من
باز دیوانه شدم
از غم دوری تو
شمع و پروانه شدم

باز سجاده ی من
رنگ چشمان تو شد
مهر و تسبیح دلم
مثل دستان تو شد

باز هم شب های من
بوی باران می دهد
بوی نمناک زمین
در بهاران می دهد

باز از این پنجره
شعر هایم می روند
گریه هایم می رسند
خنده هایم می روند

باز از روی درخت
مرغ عشقم می پرد
آتش عشقت مرا
تا کجاها می برد

باز قلبم می تپد
خسته حال و بی نفس
می زند فریاد که
خسته ام از این قفس

باز شمعی می شوم
تا بسوزم جان و تن
اشک هایم می چکد
بر دل و دامان من

من که رسوایت شدم
می نویسم بر درخت
می نویسم در هوا
یا به روی سنگ سخت

می نویسم از غمت
شمع و پروانه شدم
چند روزی می شود
باز دیوانه شدم

نظرات 2 + ارسال نظر
اطهر دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:00 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

سلام مرتضی جان. من لوگوی شما رو توی وبلاگم گذاشتم.بیای خوشحال می شم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:54 ب.ظ

سلام
عیدتون مبارک.
عباداتتتتتتتتون قبول.
من آپ کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد